بعد از چندسال، این روزهای اخیر حالم خیلی خیلی خوب شده، حتی بعضی وقتا فکر میکنم حالم از زندگی قبل از این چندسال هم بهتر شده، طی چندماه به چندتا از بزرگترین اهدافم رسیدم... واقعا بزرگ شدم، عقاید مذهبیم هم دستخوش تغییرات زیادی شده، خیلی چیزا رو دور ریختم و به خیلی چیزا فکر کردم و دنبال جوابشون گشتم زندگی رو دوست دارم، فکر کردن به آینده و فرصتهای پیش روم خوشحالم میکنه، خوشحالم از اینکه پدر و مادرم حمایتم کردن تا از اون زندگی تاریک و سرد بیام بیرون، واقعا خداروشکر میکنم... اگه حمایت اونا نبود معلوم نبود چه بلایی سرم میومد بخوانید, ...ادامه مطلب
ترم سوم با درس زبان اختصاصی شروع شد و با کلاس های خلوت و ده دوازده نفره ی علوم تشریح ، هیجانِ دیدن جسد ، دوشنبه های سختِ پر کوییز ، تخمه خوردن یکی از پسر ها سر کلاس و عصبانی شدن استاد آرام ِ فیزیول, ...ادامه مطلب
داشتم بهداشت میخوندم و نکته برداری میکردم که یهو فهمیدم فردا بهداشت امتحانش لغو شده بعد خواستم بیوشیمی بخونم که فهمیدم اونم لغو شده دیگه به قول دوستان منو این همه خوشبختی محاله محاله :)) بدترین خبری که این هفته شنیدم فوت ناگهانی یکی از دانشجویان پز, ...ادامه مطلب