بالاخره بعد از کلی دوندگی و با دلایلی که مطرح کردم و بخشیدن نصف مهریهام تونستم رسماً طلاق بگیرم... واقعا حالم از دادگاه و جو شدیداً ضد زنش بهم میخوره... خیلی خوشحالم که دیگه لازم نیست تو اون دادگاه مزخرف پا بذارم... ولی همزمان خیلی احساس غم و تنهایی میکنم، حوصله ی آدمها رو ندارم، از دوباره دلبستن به کسی و از اینکه دوباره همچین حسهای دردناکی رو تجربه کنم وحشت دارم...
نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور...برچسب : نویسنده : a1z1z1c بازدید : 28